حدیث الدّار
شیخ مفید رحمة الله علیه در ارشاد نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله در اوائل بعثت فرزندان و نوادگان عبدالمطلب علیه السلام را در خانه ابوطالب علیه السلام جمع کرد و آنها حدود
چهل نفر بودند و برای آنها از مقداری گوشت گوسفند و نان و شیر طعام آماده کرد که به هیچ وجه آن ها را کفایت نمیکرد ؛ چون آنها به قدری پرخور بودند که گاه یکی از آنها برّه ای را یکدفعه
میخورد ! ؛ از کرامت و اعجاز رسول الله طعام تهیه شده همه را کفایت کرد و آن یک نوع اتمام حجتی بود برای رسالت آن حضرت برای آنها .
و چون از طعام فارغ شدند فرمود : ای فرزندان عبدالمطلب خدا مرا به همه ی خلق به طور عموم و برای شما به طور خصوص مبعوث کرده و فرموده است : " وانذر عشیرتک الاقربین " من شما
را به دو کلمه دعوت میکنم که در زبان سبک و در میزان خدا سنگینند و با آن دو کلمه داخل بهشت شده و از آتش نجات میابید و آن دو عبارتند از :
" لااله الا الله _ محمد رسول الله " ...
بعد فرمود : هر که در این امر مرا اجابت کند و در قیام به این امر مرا یاری نماید او برادر من , وصی من , وزیر من ؛ وارث من و جانشین من بعد از من است : ( فمن یجیبنی الی هذا الامر و
یوازرنی علیه و علی القیام به یکن اخی و وصیّی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی ) کسی از حاضران به آن حضرت جواب نداد , علی علیه السلام میفرماید : من با آنکه در میان آنها از
همه کم سن تر بودم برخاسته و گفتم : انا یا رسول الله وازرک علی هذا الامر ؛ من یا رسول الله در این امر تو را یاری میکنم . فرمود : بنشین , آنگاه حضرت کلام خود را بار دیگر تکرار کرد ؛
کسی از حاضران جواب نداد ؛ باز من برخاسته مانند اول گفتم : انا یا رسول الله وازرک علی هذا الامر ؛ فرمود :بنشین . بار سوم سخن خود را بر آن قوم تکرار کرد و کسی از آنها حرف نزد باز
من برخاسته و گفتم : انا وازرک یا رسول الله علی هذا الامر ! فرمود : بنشین تو برادر منی ؛ وصی منی ، وزیر منی ، وارث منی ، و جانشین من بعد از منی . فقال : اجلس فانت اخی و وصیی
و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی .
حاضران با شنیدن این سخن برخاستند و به ابی طالب علیه السلام گفتند : این روز را به شما تبریک میگوییم که به دین برادر زاده ات داخل شدی و پسرت را برتو امیر کرد .
ناگفته نماند : این جریان اجماعی است ؛ زیرا شیعه و سنی آن را نقل کرده اند و کسی منکرش نیست مرحوم شیخ مفید در اول قضیه فرمود : "اجمع علی صحته نَقَلَة الاثار " برای نمونه رجوع
شود به الغدیر ج 1 ص 206 و ج 2 ص 278 و نیز معلوم میشود که رسول خدا از همان آغاز رسالت خلافت را از نبوت جدا نکرده است ...
منبع : ارشاد مفید ص 21 برگرفته از کتاب امیر المومنین _سیدعلی اکبر قرشی